چگونه یک اثر هنری را تجزیه و تحلیل کنیم؟
مقدمه:
مطمئناً کسی منکر نازل بودن سطح فهم و درک بصری جامعه ما از آثار هنرهای تصویری نیست. کمتوجهی هنرمندان، فرهیختگان، نویسندگان و منتقدان عرصهی هنر، در گریز مخاطبین و آحاد جامعه از هنرهای تجسمی و تصویری بیتاثیر نیست.
لزوم پرورش و ارتقای سطح دانش بصری افراد جامعه از وظایف رسانههای جمعی و نویسندگان دلسوز و صاحب دغدغههای فرهنگی است.در این سلسله نوشتارمیخواهیم پابهپای هم بیاموزیم که چگونه با یک اثرهنری همانند یک تابلوی نقاشی ارتباط برقرار کرده وبا جسارت تمام دست به تجزیه و تحلیل آن بزنیم.سعی میشود مطالب هر بخش موجز و مختصرودر حد حوصله و وقت خوانندگان تقدیم شود.
در بخش نخست به مبانی نظری تجزیه و تحلیل نقاشی پرداخته شده و در نوشتارهای بعدی با انتخاب نمونههای مشهور از این آثار به زبانی ساده و کاربردی به تحلیل آن خواهیم پرداخت. صبر و شکیبایی و علاقمندی خوانندگان گرامی را طالبیم.
نظرگاه
-1 اگر این اصل را بپذیریم که هر هنرمند واجد "فن و تکنیک" در آفرینش اثر هنری، ناچار از بکارگیری "تخیل" و گزینش سوژههایی فراتر از واقعیت بیرونی است. پس ورود عواطف و احساسات هنرمند به عنوان عصارهی تکمیلکنندهی اثر به درون آن ضرورت بعدی است: فن+تخیل+عواطف=خلق اثر هنری
-2هر اثر هنری که ترکیبی است از تخیل و احساسات هنرمند، قطعاً نمیتواند با یک قالب منجمد و غیرمنعطف مورد تفسیر قرار گیرد. لذا هر مخاطبی در مواجهه با اثر هنری برداشت و فهم خاص خود را دارد. این بدین معنا نیست که تفسیر و تاویل اثر هنری بیضابطه و بدون منطق است. اما میتوان ادعا کرد که منطق و استدلال خاص خود را در بطن خود میآفریند.
-3 هر شخصی بسته به میزان آشناییاش با آثار هنری و شیوههای بیان هنرمند از یک سو، و توانایی در بکارگیری ذوق و دقت نگاه خود، قادر است به برداشت منطقی عمیقتری از یک اثر هنری دست یابد و زوایایی را به جستجو بنشیند که در اثر هنری بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبین موثر میافتد، بدون آنکه آگاهانه متوجه آن باشند.